محل تبلیغات شما

ماه رمضون امسال هم تموم شد و کل این روزها را روزه گرفتم.

البته داغون شدم واقعا و خیلی از وقتم نتونستم استفاده کنم مخصوصا توی خونه.

ولی به نظرم تغییر روحی و تغییر رژیم غذایی یک ماه در سال بد نیست و بهتره این شوک به بدن و به روح را تجربه کنم حداقل تا زمانی که توانایی اش رو دارم.

عر فان هم با سن 5 سال کوچیکتر از من داره عقد میکنه و دیروز که همگی رفته بودیم بیرون این رو فهمیدم و باز هم نهیبی شد به من که مواظب سن و عمر و لحظاتت باش.

در عین حال که باید تجربه ها رو بذارم کنار هم و ازشون درس بگیرم.

تصمیم گرفتم از شنبه که بر می گردم تهران بعداز کار مستقیم برم کتابخونه و زبان را جمع کنم تو مدت سه ماه باید این کارو بکنم چون انقدر زمانهام فشرده هست که حس میکنم دیگه نتونم تکرار کنم این زمان های طلایی ام رو. دوس دارم بعد از سه ماه زبان، انتهای سال ویزام بیاد و برم .

با همه شک ها و تردیدها باید رفت. هرکسی نسخه خودش رو داره. من این راه مهاجرت را باید برای خودم باز کنم . باید.

از تیر سال قبل به خودم این قول را دادم ولی هی عقب انداخته شد متاسفانه.

توی تابستون یا اوایل پاییز امیدوارم بتونم خونه را هم بخرم و اگه این دو دغدغه کنار بره امیدوارم پنجره های جدیدتری بروی من باز بشه. یه کم به زندگی خودم برسم یه کم ورزش بیشتر یه کم کتاب خوندن که دلم لک زده واقعا.ولی تا یک سال آینده همچنان سخت کار میکنم تا 30 سالگی ام راه آینده ام مشخص شده باشه.

من واقعا از تلاش و توکل نتیجه گرفتم و هیچکدوم از این دو اتفاق را کنار نمیذارم و تلاشم را بیشتر و بیشتر میکنم 

شاید در آستانه سی سالگی برم سمت ازدواج ( به احتمال زیاد ) و این بخش اولیه کتاب زندگی من بسته میشه. بخش دوم بیشتر تعمق در زندگیم خواهد بود انشالله. بخش دوم خودسازی من هست و تجربه خانواده جدید. البته تا زمانی که خدا بهم عمر بده. 

از حرکت نخواهم ایستاد چرا که برکه ای میشم و بعدش هم تبدیل به باتلاقی از حسادت که خودم و اطرافیانم را غرق میکنم دوس دارم روحیه ام رود باشه پرخروش و جاری و آرام. دوس دارم اخلاقم دریا باشه بزرگ منش و بخشنده. 

مص طفی هم که اومده بود و کلیه اش رو عمل کرد به خودم گفتم هم مراقب شدید سلامتیت باش ( کبد و کلیه و قند و چاقی ) و هم قدر پدرت رو بدون و هم به فکر رفاه خانواده آینده ات باش.

خدایا ممنونم از زمانی که بهم میدی برای نوشتن. نوشتن سبک میکنه آدم رو. نوشتن فکرت را جهت میده. 

توجه به خونواده خودم ( پدر و مادر و برادر ) - توکل بر خدا - عدم حسادت - تلاش در زندگی و قدر دونستن جوانی - .  . 

* در آستانه خرید اولین خانه

* در آستانه شروع تلاش کتابخونه ای برای زبان

* آرامش بیشتر در گرفتن پروژه ها و عدم نیاز به پولشون و راه جدید مهاجرت و پنجره جدید ازدواج.

خدایا شکرت به خاطر همه چیز از جمله سلامتی و خانواده و .

ماه ریبع ، خواستگاری های جدی تر، و در نهایت "زندگی را جدی تر باید گرفت."

آغاز پاییزی دیگر ... با چاشنی خواستگاری

خرداد 98 .. ماه رمضون هم تموم شد. آینده روشنتر در پیش است.

هم ,رو ,سال ,کنم ,ام ,میکنم ,یه کم ,در آستانه ,زمانی که ,دوس دارم ,تا زمانی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

اخبار پردیس شهید مطهری خوی